دنیای جداگونه ی من
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق..
دوست دارم این مطلب ثابت بمونه. بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم می گیره وقتی گریه می کنم خدا بیاد پایین اشکامو پاک کنه بهم بگه:آدما اذیتت می کنن؟ اشکال نداره بیا بریم پیش خودم....... گاهی آرزو می کنم کاش هرگز ندیده بودمت تا امروز غم دیدنت رو بخورم کاش لبخنداتا ونقدر زیبا نبودن که امروز آرزوی یک لحظه فقط یک لحظه از لبخند های عاشقانه ات رو داشته باشم! کاش چشمات معصومت به چشمام خیره نمیشد تا امروز چشمای من به یاد آن لحظه ها بهانه بگیره و اشک بریزه کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خودم نگم آخه اون که می دونست دوسش دارم من مورچه ای رو مسخره میکردم که عاشق تفاله چایی شده بود خودم رو فراموش کردم که زمانی عاشق آشغالی بودم که فک میکردم آدمه..
تو رو دیدم نفسم بند اومد دل من یک دفه یک حالی شد نمی دونم که هوا سنگین بود یا زمین زیر پاهام خالی شد من به چشمای خودم شک کردم این همه میشه مگه زیبایی مثل تو وقتی تو خوابا هم نیست نمیشه حتی بگم رویایی به خودم اومدم و حس کردم تو بهشتم ، اما این دنیا بود تو زمان گم شدم و هر لحظه مثل یک خاطره از فردا بود من هنوزم به چشام شک دارم تو هنوزم با منی این جایی اگه بیداریه من دیوونم اگرم خوابه که تو رویایی...
Power By:
LoxBlog.Com |